رابطة مفاهیم «فرّه» و «خویشکاری» براساس متون پهلوی و کارکرد اجتماعی آنها در اندیشة سیاسی ایران باستان

نویسندگان

1 استادیار بخش تاریخ دانشگاه اصفهان

2 کارشناس ارشد تاریخ ایران باستان، دانشگاه تهران.

چکیده

بسیاری از واژه­هایی که در متون پهلوی به کار رفته­است، فارغ از معانی انتزاعی و نظری­شان، کارکردی عمل­گرایانه در صحنة اجتماعی ایران­ باستان داشته­اند. از مهم­ترین این واژه­ها، «فرّه» و «خویشکاری» می‌باشند که ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته و در معنای عملی خود، از کارکردی یکسان برخوردارند؛ متون پهلوی ـ با تأکید بر دینکرد ـ نشان می­دهند که این دو واژه نسبت مستقیمی با یکدیگر دارند. درواقع، خویشکاری در هر فرد ظرفیتی از فروغ ایزدی و روشنایی مطلق می­باشد که همان فرۀ یزدانی ­است و به هر آفریده­ای به اندازۀ تاب و توان و انجام خویشکاری آفرینشی­او، اعطا می­گردد. این نور یا روشنایی، از بهترین نوع خویشکاری از سوی هر فردی حاصل می­شود که فرد در جایگاه خویش و در ساختار طبقاتی‌اش از بهترین کارکردها در جهت نیرومند­ساختن عوامل حیات و زندگی بهره می­برد و به موجودات مینوی مانندتر می­شود و بدین­ترتیب، شایستۀ لقب «فرّه­مند» می­گردد. شیوۀ پژوهش، توصیفی-تحلیلی­است و هدف­آن که با بررسی منابع دست اول پهلوی و مطابقت آن با ساختار اجتماعی ایران باستان انجام­شده، نشان دادن پیوند این دو مفهوم­است که در حقیقت، آمیزه­ای میان نظر و عمل در نزد فرزانگان ایران باستان بوده­است  تا از این­طریق بتوان بیشترین بازده و نتایج عینی را از فعالیّت­های مردم در جهت پایداری و ثبات بنیان قدرت به­دست­آورد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Relationship between Concepts of "Splendor: xwarrah" and "Dutifulness: xwēškārīh" on the basis of Middle Persian (Pahlavi) Texts and their Social Functions in Ancient Political Thought

نویسندگان [English]

  • Esmail Sangari1 1
  • Alireza Karbasi 2
1 Assistant Professor; Isfahan University
2 MA in History of Ancient Iran
چکیده [English]

In social and political scene of ancient Iran, many words used in Middle Persian (Pahlavi) texts, have had a pragmatic function apart from their theoretical and abstract foundations. The two words "Splendor: xwarrah" and "dutifulness: xwēškārīh" are the most important words which have close relationship and have the same functions. Middle Persian texts emphasizing on Dinkard show that these two words are in direct proportion to one another. It means that dutifulness in every one is a capacity of divine light and absolute brightness which is the same as divine splendor. This divine splendor is granted to every creature depending on the level of his might and performing his creation dutifulness. This glory is the result of the best performance of dutifulness by the person who has benefited the best functions for fortifying life factors. This capacity is made in every person by performing the best kind of dutifulness in order to be similar to supernal creatures. Therefore, he will be worthy of the title "splendid: xwarrah-omand" and stands in "Farhangiān" position. In this study, through examining primary Pahlavid sources and conforming them to social structure in ancient Iran, it is aimed to show the link between these two concepts as a combination of theory and practice in ancient Iranian sages' point of view, so that they could gain the most efficiency and concrete results from people's activity in order to obtain stable might
 


 

کلیدواژه‌ها [English]

  • Splendor (xwarrah)
  • Dutifulness (xwēškārīh)
  • Social class
  • God
  • Creation
کتابنامه
الف. کتاب­ها
1. اوستا: یسنا و ویسپرد( بر پایه یسنای چاپ دابار). (1394). گزارش پهلوی، آوانویسی از فریدون فضیلت. تهران: نشر فروهر.
2. فرنبغ دادگی. (1385). بندهش. گزارنده: مهرداد بهار. تهران: انتشارات توس.
3. بویس، مری. (1374). تاریخ کیش زرتشت(اوایل کار). ترجمۀ همایون صنعتی­زاده. تهران:  انتشارات توس.
4. دوشن­گیمن، جی. (1387). واکنش غرب در برابر زردشت. ترجمۀ تیمور قادری. تهران: انتشارات مهتاب.
5. دینکرد، کتاب سوم(دفتر یکم). (1381). آذر فرنبغ پسر فرخزاد و آذرباد پسر امید. یادداشت و ترجمه از فریدون فضیلت. تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا.
6. دینکرد، کتاب سوم(دفتردوم). (1384). یادداشت و ترجمه از فریدون فضیلت. تهران: انتشارات مهر آیین.
7. دینکرد، کتاب پنجم. (1386). ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضّلی. تهران: انتشارات معین.
8.زنر، آر.سی. (1389). طلوع و غروب زردشتیگری. ترجمۀ تیمور قادری. تهران: انتشارات امیر کبیر.
9.کارنامۀ اردشیر بابکان.(1386). ترجمه بهرام فره­وشی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
10.کربن، هانری. (1391)، چشم­اندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی. جلد دوم: سهروردی و افلاطونیان پارس. ترجمه و تحقیق بر پایه متن فرانسوی: دکتر انشاالله رحمتی. چاپ نخست. تهران: انتشارات سوفیا.
11. _______ . (1384). بن­مایه­های آیین زردشت در اندیشۀ ­سهروردی. ترجمۀ محمود بهفروزی. تهران: انتشارات جامی.
12. کریستن­سن، آرتور. (1384). ایران در زمان ساسانیان. ترجمۀ رشید یاسمی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات صدای معاصر.
13. متون پهلوی(1371). گردآورنده: جاماسپ جی دستور منوچهر جی جاماسپ­آسانا. گزارش سعید عریان. تهران: انتشارات کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران..
14.مجتبایی، فتح­الله. (1344). شهر زیبای افلاطون و شاهی­آرمانی در ایران باستان. تهران: انتشارات انجمن ایران باستان.
15. مینوی خرد(1380). ترجمۀ احمد تفضّلی. به کوشش ژاله آموزگار. تهران: توس.
16.وزیدگیهای زادسپرم(1385). ترجمه محمد تقی راشد محصّل. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ب. مقالات
17.آموزگار، ژاله.(1374). «فره، این نیروی جادویی و آسمانی». تهران: مجلة کلک. آبان و آذر و دی 1374. شمارة 68-69-70 :34تا42.
ج.منابع لاتین
18. Azarnouche S., (2013) Husraw ī Kawādān ud Rēdag-ē (Khosrow fils de Kawād et un page), Texte pehlevie édité et traduit par Samra Azarnouche, Studia Iranica, Cahier 49, Paris.
19. Bailey H.W.( 1948) Zoroastrian Problems in the ninth century books, Oxford University Press, Oxford.
20. Benveniste E., et L. Renou( 1934) "Vrtra  et Vrthragna, étude  de  mythologie  indo-iranienne", Cahiers de la  Société Asiatique, III, Paris, p. 7-8.
20. Darmesteter J.( 1892) Le Zand-Avesta, vol. II, 1892, Paris, p. 615.
21. Duchesne-Guillemin J.( 1957) Zoroastre, Éditions Robert Laffont S.A., Paris.
22.Kent, R.G.( 1953) Old Persian, grammar, texts, lexicon, New Haven.
23. MacKenzie, D.N.( 1971) A Concise Pahlavi Dictionary, Oxford.
24. Nyberg, H.S.( 1956-1974). A Manual Pahlavi Dictionary, II, Wiesbaden.
25. Pirart É.( 2010) Les Adorables de Zoroastre, Textes avestiques traduits et présents par Éric Pirart, Éditions Max Milo. 
26.Shahbazi A.Sh.( 1980) “An Achaemenid Symbol, Farnah”,Archaeologische Mitteilungen aus Iran, p. 128.