نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشگاه شهید بهشتی، گروه تاریخ
2 دانشیار دانشگاه تربیت مدرس
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The establishment of a national military force was one of the first plans of the nation's representatives in the first constitutional parliment. The short life of the parliament and Mohammad Ali Shah's coup became one of the main obstacles in realizing this goal. With the efforts of representatives and libertarians in the second parliament, the governmental gendarmerie force was established. A force that played a dynamic and active role in the country's developments from the time of its formation until its integration into the unified army. This essay tries to research the influence of the gendarmerie forces in the two events of the First World War and the coup on third of Esfsnd 1299 (february 22nd 1920) by analyzing the bases. The essay examines the issue through a historical method with a descriptive-analytical approach and the findings of the research show that the connection of a group of gendarmerie officers with the democrats and the independence of Iranian officers led to the union of the gendarmerie with the nationalists in opposition to the forces of Tsarist Russia and England; But the damage of the war and the deep financial and political crises that had led the country to the abyss of disintegration and subjugation, took the ideals and goals of the gendarmerie officers and the gendarmerie force reacted to this situation with passivity and the cooperation of a part of this force with the coup on third of Esfsnd 1299 (february 22nd 1920)accompanied.
کلیدواژهها [English]
انگیزه و اندیشۀ نوسازی قشون در عصر قاجار، از جنگهای روسیه با ایران آغاز گشت. روند اصلاحات نظامی با ورود هیئتهای مختلف از کشورهای اروپایی از عصرعباسمیرزا آغاز و تا پایان حکومت قاجاریه تداوم داشت. با این حال، تا پایان سده، همۀ کوششها به شکست انجامید. نوسازی قوای نظامی در عصر ناصرالدینشاه همچنان در راس اصلاحات حکومت قاجار قرار داشت. با تأسیس بریگاد قزاق در این برهه به تقلید از نیروی قزاق روسیه برای برقراری امنیت داخلی و حفاظت از تخت سلطنت، عصر جدیدی در تاریخ نوسازی نظامی ایران آغاز گشت. در ژوئن 1908/ تیر 1287، لیاخف، فرمانده قوای قزاق، به دستور محمدعلیشاه، مجلس نوپای مشروطه را به توپ بست و بساط آزادیخواهی را برچید. با حملۀ قزاقها به مجلس اول و برقراری استبداد محمدعلیشاهی، ناتوانی مشروطهخواهان از ایجاد ارتش ملّی و تأثیر آن در تحولات کشور بیش از پیش آشکار گشت. شکست و تبعید محمدعلیشاه، بستر را برای تأسیس یک نیروی نظامی ملی هموار ساخت. استقرار یک دولت مرکزی مقتدر مستلزم وجود نیروی نظامی کارآمدی بود که دامنۀ نفوذ و اقتدار دولت را در سراسر کشور بگستراند و امنیت را به عنوان شروع مقدماتی و لازم برای اصلاحات برقرار نماید. در عین حال، نزد مشروطهخواهان چشمانداز ایجاد یک نیروی نظامی جدید و مدرن، نگرانیهایی نیز برمیانگیخت. این نیروی نظامی میتوانست کفّۀ قدرت شاه را در سیاست ایران سنگینتر کند و به ابزاری برای سرکوب آزادیخواهان بدل گردد. نمایندگان خواستار یک نیروی نظامی قدرتمند اما تحت نظارت دولت و مجلس بودند.
جنگ و کودتا از پدیدههایی هستند که قوای نظامی از کنشگران اصلی آنها به شمار میروند. هرچند جنگ، عمری به درازای زندگی بشر دارد. اما کودتا، پدیدهای جدید است که سابقۀ آن به عصر ناپلئون باز میگردد. کودتای نظامی، عملی غیر قانونی است که با به حرکت درآمدن چرخ نیروی نظامی منظم و گاهی اوقات، با خشونت یا تهدید به آن صورت میگیرد و هدف آن ساقط کردن دولت حاضر و استقرار دولتی جدید است. از آنجایی که نیروهای نظامی در دو پدیدۀ جنگ و کودتا از کنشگران اصلی و مهم هستند. فارغ از موضعگیریهای فردی و شخصی در بین افسران و کادر نیروی ژاندارمری، کوشش ما در این پژوهش این است که بسترها و زمینههای اصلی تأثیرگذار بر رویکرد و کنش جمعی بخشی از نیروهای ژاندارمری را مورد واکاوی قرار دهیم. این مقاله میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که زمینههای تأثیرگذار در رویکرد و عاملیت ژاندارمری در قبال دو رویداد مذکور کدامند؟ فرضیۀ مقاله این است که پیوند گروهی از ژاندارمها با دموکراتها و استقلال عمل افسران ژاندارمری سبب گشت تا در جنگ بینالملل اول، ژاندارمری در کنار ملّیون قرار گیرد. اما لطمات جنگ و بحرانهای عمیق سیاسی و مالی در کشور موجب سرخوردگی نیروی ژاندارمری و همراهی با جریان کودتا گشت. این موضوع با تکیه بر منابع دست اول و پارهای از مطالعات مورد بررسی قرار گرفته است. روش پژوهش در این نوشتار، تاریخی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی است.
1-1.پیشینة تحقیق
در خصوص پیشینۀ پژوهش، باید متذکر شد که نوشتاری تحت عنوان مقالۀ حاضر به موضوع بررسی نقش و رویکرد نیروی ژاندارمری در دو رویداد جنگ جهانی و کودتای سوم اسفند متمرکز نشده است. هرچند نقش و عملکرد ژاندارمری در دو رویداد اخیر، توجه برخی از محققان را جلب کرده است. از پژوهشهای جدید میتوان به کودتاهای ایران اثر سهراب یزدانی مقدّم اشاره کرد که اطلاعات ارزشمندی با تکیه بر منابع مستند و دست اول در خصوص کودتای سوم اسفند و نقش ژاندارمری در آن ارائه میدهد. در اثر کودتاهای ایران، به نقش ژاندارمری در کودتای سوم اسفند 1229 پرداخته شده است، اما در خصوص رویکرد و نقش نیروی ژاندارمری در جنگ جهانی از آنجا که موضوع کتاب، کودتاهای تاریخ ایران بوده است، اشارهای نشده است. کتاب ارتش و تشکیل حکومت پهلوی اثر استفانی کرونین نیز اطلاعات مفیدی در خصوص، کنش و نقش نیروی ژاندارمری در جنگ جهانی و کودتای سوم اسفند 1229 ارائه میدهد. هرچند کرونین دربارۀ زمینههای رویکرد و موضعگیری افسران ژاندارمری در جنگ جهانی اول مباحثی را ارائه میدهد، لیکن بسترها و زمینههای کنش و نقش ژاندارمری در کودتای سوم اسفند مورد توجه ایشان قرار نمیگیرد. پژوهش علیرضا ملایی توانی نیز به نام ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول، به تشکیل دولت ملی و نقش ژاندارمری در دولت ملی و جنگ پرداخته و اطلاعات مفیدی را به دست میدهد.
مشروطهخواهان به دنبال ایجاد نیرویی بودند که بتواند از استقلال و مرزهای ایران دفاع کند، امنیت داخلی را برای گسترش تجارت و وصول مالیات برقرار و حافظ نظام مشروطه باشد. تأسیس ژاندارمری دولتی توسط مجلس دوم (1288- 1290ش) نشانگر کوششی بود که برای نیل به این اهداف صورت گرفت. مجلس در تیرماه 1290 ش/ ژوییه 1911 م، طرح تشکیل نیروی ژاندارمری دولتی که وظیفۀ اصلی آن حفظ امنیت راههای کشور بود، مرکب از افسران سوئدی به ریاست سرهنگ یالمارسن را مورد تصویب قرار داد (کتاب آبی، 1369: 5/ 1094؛ قائممقامی، 1355: 124). ژاندارمری دولتی، در طول سالهای اولیۀ شکلگیریاش از حمایت مالی و سیاسی کشور انگلستان برخوردار بود. اتخاذ چنین سیاستی از سوی انگلیسیها برای ایجاد امنیت و توسعۀ تجارت در جنوب کشور بود، حتی تهدید میکردند در صورت عدم اقدام لازم از سوی دولت ایران، بریتانیا خود نیرویی برای این منظور تدارک میبیند. از طرفی، آنان میکوشیدند تا از نیروی ژاندارمری به عنوان وزنۀ تعادلی در برابر بریگاد قزاق که تحت نفوذ روسها بود، بهره ببرند (همان: 129).
تأسیس نیروی ژاندارمری و توسعۀ فعّالیتش، مخالفانی هم داشت. رهبران ایالات و متنفذان محلی به ویژه در مناطق جنوبی کشور که حوزۀ اصلی فعّالیت ژاندارمری بود، با این نیروی جدید همراهی نشان ندادند. حضور ژاندارمها به معنای کاهش نفوذ و قدرتشان بود. تأمین امنیت توسط پستهای ژاندارمری به قطع درآمدهایی مانند عوارض راهداری یا باجخواهی و غارت کاروانهای تجاری منجر میشد. اینها بخشی از دلایلی بود که موجب درگیری شدید ژاندارمری با ایلات خمسه، قشقایی و بختیاری میشد. برخی از مقامات محلی منصوب دولت مرکزی از جمله قوام الملک، رئیس ایل خمسه و نایب ایالت کل فارس نیز به استقلال عمل ژاندارمری در حوزۀ ماموریت خویش معترض بودند (سینایی، 1384 : 221). روسها نیز در ابتدای امر، مخالفتی با ژاندارمری صورت ندادند. تانلی- وزیر مختار انگلستان- معتقد است که اگر روسها فکر میکردند که افسران سوئدی در کار خویش موفق خواهند شد، در همان وهلۀ اول با انتصاب آنان مخالفت میکردند (دیوانبیگی، 1351: 13). هرچند در بهمن 1292 ش/ فوریه 1914، کوروستووتز وزیر مختار روس اعلام کرد که افسران سوئدی مورد اعتماد روسها نیستند و دولت روسیه تمایلی به گسترش دایرۀ وظایف ژاندارمری در شمال ایران ندارد. تنها در قزوین که در حوزۀ نفوذ روسها قرار داشت، ژاندارمری فعال بود، آن هم به دلیل پشتیبانیای که انگلستان صورت داد. حمایت آنان در سایر مناطق تحت نفوذ روسیه نظیر تبریز، رشت و مشهد که روسها از لحاظ سیاسی و تجاری دست بالا را داشتند، عملی نشد و تنها بعد از انقلاب اکتبر 1917 م، روسیه بود که پای ژاندارمری به مناطق مذکور باز شد (همانجا؛ قائممقامی، 1355 : 129و 171).
با وجود بریگاد قزاق این پرسش مطرح میشود، که هدف از تشکیل نیروی ژاندارمری چه بود؟ در پاسخ به این سوال باید به عدم کارآمدی و سابقۀ قزاقخانه اشاره کرد. مشروطهخواهان هنوز نقش بریگاد قزاق در به توپ بستن مجلس را از یاد نبرده بودند. مردم نیز از قزاقخانه که مجری اوامر روسیۀ تزاری در ایران بود، نفرت داشتند. کشوری که بخشهای وسیعی از ایران را جدا کرده و سایۀ آن همچنان بر مناطق شمالی کشور و دربار قاجار سنگینی میکرد. برخی از نمایندگان مجلس اول، موضوع تشکیل ارتش ملی را مطرح کردند، اما گرفتاریهای مجلس اول و جدال با مستبدین بر سر حیات نظام جدید، فرصت پرداختن به بحث قشون ملی را نداد (کتاب آبی، 1369: 4/ 899- 900؛ کتاب نارنجی، 1366: 3/ 686- 687). مشروطهخواهان به خوبی میدانستند که دگرگونی خاصی در ساختار قزاقخانه صورت نگرفته و این حمایتهای دول روس و انگلیس بود که قزاقخانه را بعد از فتح تهران از تغییرات اساسی مصون داشت (زینویف، 1362: 155؛ کتاب نارنجی، 1366 : 2/ 221). لذا با توجه به رویدادهای سیاسی، نمایندگان وجود یک نیروی نظامی جدید را که تحت نظارت مستشاران از کشوری بیطرف باشد، برای تحقّق اهداف مشروطیت لازم و ضروری میدانستند.
2ـ1. زمینههای تاثیرگذار بر رویکرد و نقش ژاندارمری در جنگ جهانی اول
احمدشاه در سال نخست جنگ جهانی، تاجگذاری و دورۀ نیابت ناصرالملک قرهگوزلو پایان یافت. شاه جوان و دولت ایران، توان و قدرت لازم را برای حفظ استقلال کشور در اختیار نداشتند (کاتوزیان، 1372 : 111؛ مدنی، 1369 : 271). دولتهای آلمان و عثمانی خواهان گسترش جنگ به خاک ایران بودند تا منافع استراتژیک روسیه و انگلستان را مورد تهدید قرار دهند. روسیه و انگلستان نیز که منافع انحصاری در ایران داشتند و در قرارداد 1907 به تقسیم منافع در ایران پرداختند، از نزدیکی ملّیون به دول متحد بیمناک بودند. در پاییز 1294ش، نگرانی روسها از بسط و توسعۀ نفوذ آلمانیها در پایتخت و ترس از وقوع کودتا به طرفداری از آلمان، سبب شد که قوای خود را از قزوین به تهران گسیل کنند (دولتآبادی، 1371: 3/ 294). این اقدام موجب اضطراب و تشویش خاطر نمایندگان مجلس و ملّیون شد. مجلس سوم نیز که پس از سه سال فترت گشوده شد، همانند دو مجلس قبل عقیم ماند. با لشکرکشی روسها به سمت پایتخت، مجلس سوم نیز عملا به تعطیلی کشانده شد (سپهر، 1362: 337). عمر مجلس سوم به یازده ماه نیز نکشید و در سراسر سالهای 1294 – 1300، قوۀ مقننه در فترت ماند.
2ـ1 ـ1. دموکراتها و ژاندارمها
سازمان ژاندارمری در پی جلب آن دسته از جوانان ایرانی بود که نسبت به جنبش مشروطیت دیدگاهی مثبت داشته و آرزوی انجام اصلاحات و پیشرفت در کشور را خواستار بودند. همین امر محیط مناسبی را برای گسترش نوعی آگاهی سیاسی ریشهای ایجاد کرد که پیروی افسران این نیرو از حزب دموکرات مظهر واقعی آن بود. کادر افسری و نیروهای ژاندارمری دولتی را در ابتدا افسران و سربازانی تشکیل میدادند که از ژاندارمری خزانۀ شوستر بدان منتقل گشتند (افسر،1332 : 31). در سال 1290ش/ 1911م، اعضای برجستۀ حزب دموکرات، کارهای شوستر را در خصوص ایجاد ژاندارمری خزانه از نزدیک دنبال میکردند. رهبران دموکرات از جمله سلیمان میرزا اسکندری و رضا مساوات، افرادی با پیشنیۀ سیاسی و تفکرات ملیگرایی را به مورگان شوستر برای ژاندارمری خزانه پیشنهاد میدادند، افسرانی همچون فضلالله و فرجالله آق اولی، علیقلی و حیدرقلی پسیان، احمدخان اخگر، مسعودخان پولادین فتحعلیخان ثقفی توپچی و حسنخان ملکزاده از جملۀ این افسران ملیگرا بودند. این افسران پس از برچیده شدن ژاندارمری خزانه و اخراج مورگان شوستر به ژاندارمری دولتی منتقل شدند و سنگ بنای استواری برای این نیرو فراهم آوردند (اتابکی، 1397: 60- 61). شوستر در ارتباط با اولتیماتوم روسها در نوامبر سال1290ش/ 1911م، مینویسد: «این ژاندارمها زبدهترین جوانان میهنپرست ایرانی بودند که سودایی جز خدمت به وطن در سر نداشتند و من خواسته بودم که از آموزش و اسلحه و تجهیزات خوب برخوردار شوند. اندکی بعد که 35 افسر ایرانی فرمانده آنها خبر انحلال مجلس را شنیدند، پیش من آمدند و خواهش کردند که اجازه دهم برای کشورشان بجنگند و معلوم بود که اشتیاق زیادی به گوشمالی دادن روسها داشتند» (شوستر، 1385 : 156).
از سویی مدارس نظام ژاندارمری زمینۀ مناسبی برای اهداف تبلیغاتی حزب دموکرات بودند. دموکراتها با جای دادن معلمان در این مدارس، امیدوار بودند که بتوانند افکار خویش را بسط داده و از حمایت بیشتری برخوردار شوند (کرونین، 1377: 42). گروه زیادی از افسران ژاندارمری تحصیل کرده و از طبقات بالای جامعه بودند. از این گروه میتوان به حسن ارفع پسر ارفعالدوله از رجال حکومت قاجاریه، عبدالرضا افخمی پسر سروان علیخان وزیر افخم (فراش باشی مظفرالدین شاه)، شاهزاده محمد حسین جهانبانی از خاندان قاجار اشاره کرد (اتابکی، 1397: 64). آنان از روحیهای بالا بهرهمند بودند و حس وفاداریشان در خور توجه بود. دستورهای انضباطی به شدت در میان آنان اجرا میشد و آن طور که سرلشکر حسن ارفع بعدها نقل کرد، «افسران جوانی که بعد از طی دورۀ آموزشی به درجۀ افسری نایل میشدند، افراد تیزهوشی بودند و از موقعیت اعتبار خود به عنوان یک افسر، آگاه بودند» (کرونین، 1377: 55- 56). جذب جوانان آزادیخواه و بهرهگیری از افسران تحصیلکرده در آکادمیهای نظامی سبب شد تا پیوند عمیقی میان ژاندارمری و دموکراتها از زمان شوستر و مجلس دوم برقرار شود.
موضوعی که نباید از آن غفلت شود، این است که نیروی ژاندارمری برخلاف بریگاد قزاق، مولود نظام مشروطه بود و در فضایی تأسیس شد که مشروطیت، زیست اجتماعی و سیاسی ایرانیان را دگرگون ساخته بود و تفکرات و آرمانهای مشروطهخواهی و ملیگرایی در بین جوانان تحصیل کرده ریشه دوانده بود. افسران ژاندارمری که تحت تاثیر اندیشهها و برنامههای اصلاحی حزب دموکرات قرار داشتند، زمانیکه حزب دموکرات برای موازنۀ قدرت در برابر روسیه و انگلستان به سوی آلمان نزدیک گشت، افسران مزبور نیز به تبع آنان به سوی آلمانیها جذب شدند. افسران ژاندارمری با تکیه بر بینش سیاسی خویش که در رویدادهای سیاسی داخلی و خارجی کسب کرده بودند، دریافتند که منافع دو کشور روسیه و بریتانیا مانع از تحقّق آرمانهای نظام مشروطیت خواهد شد. آنان برای رویارویی با دو خصم خارجی در شمال و جنوب کشور، به کشور ثالث یعنی آلمان نزدیک شدند (ملاییتوانی، 1378: 84). در واقع، یکی از اهداف اصیل جنبش مشروطیت، استقلال کشور بود، اما در آستانۀ جنگ جهانی، ارتش روسیۀ تزاری در بخشهایی از کشور مستقر بود و انگلستان نیز عملا جنوب کشور را در اختیار داشت. افسران ژاندارمری، از نقش آشکار دو دولت خارجی در حوادث سیاسی کشور آگاه بودند، حوادثی از قبیل به توپ بستن مجلس، تقسیم کشور در قرارداد 1907، اولتیماتوم روسها و به تعطیلی کشاندن مجلس دوم (کاتوزیان، 1372: 111).
2ـ1 ـ2. نقش افسران سوئدی و استقلال عمل افسران ایرانی
همکاری با دموکراتها و نیز اتحاد تاکتیکی با آلمان، نشاندهندۀ جهتگیری سیاسی ژاندارمهای ایرانی بود (قائممقامی، 1355: 196). بنا به گفتۀ اوکانر، کنسول انگلیس در شیراز که بعدا به اسارت ژاندارمها درآمد، کلیۀ افسران سوئدی، تقریبا بلااستثناء طرفدار آلمان و مخالف روسیه بودند. وی در وهلۀ نخست، این احساس را ناشی از ترس سنّتی و نفرت سوئد از روسیه میدانست که ملاحظات تاریخی و جغرافیایی از عوامل آن به شمار میرفتند. در وهلۀ دوم، سوئدیها، بخصوص آنانی که دورههای نظامی را در آلمان گذرانده بودند و یا در مانورهای آنجا شرکت داشتند، به شدت ارتش و سیستم نظامی آلمان را تحسین کرده و فوق العاده تحت تأثیر آن قرار داشتند (اوکانر، 1376: 94؛ ملایی توانی، 1378: 95- 96).
از سویی، افسران ایرانی ژاندارمری برخلاف همتایان خود در نیروی قزاق، از استقلال عمل و رأی بیشتری برخوردار بودند. افسران قزاق ایرانی، بیشتر به کارهای حاشیهای گماشته میشدند و ابتکار عملی در مناصب خود نداشتند (طوسی، 1369: 111) و افسران روسی بریگاد، قزاقخانه را از افسران ملیگرا و آزادیخواه پاکسازی میکردند (میرزایی، 1383: 1/ 88- 89). با شروع جنگ جهانی و با فشار روسیه و انگلستان، دولت سوئد از همۀ افسرانش در نیروی ژاندارمری خواست که به کشورشان بازگردند (قائممقامی، 1355: 185- 186؛ هوشنگمهدوی، 1361: 348). این اقدام هرچند به ساختار فرماندهی ژاندارمری آسیب زد اما نکتهای که حایز اهمیّت بود، این است که افسران ایرانی ژاندارمری اختیارات بیشتری کسب کردند و در ساختار فرماندهی ژاندارمری جای گرفتند (اتابکی، 1397: 64). افسران ایرانی از چنان جایگاه و قدرتی برخوردار شدند که انگلیسیها بر این باور بودند که این افسران، سوئدیها را فریب دادهاند. در شیراز، ماژور علیقلیخان پسیان، علناً مغز متفکر ژاندارمری بود و نشانی از افسران سوئدی در فرماندهی فوج ژاندارمری در آنجا به چشم نمیخورد. به دستور وی، سلطان مسعودخان پولادین کنسولگری انگلیس، بانک و تلگرافخانۀ شیراز را به تصرف درآورد و انگلیسیهای مقیم شیراز را دستگیر کرد (سپهر، 1362: 233). طراح عملیات ژاندارمری در همدان ماژور دوماره بود، ولی محمدتقیخان پسیان آن را به اجرا درآورد. ماژور پسیان پس از خلع سلاح قزاقها، کنترل شهر را به دست گرفت و طی سخنانی قزاقها را ترغیب کرد تا در نبرد برای دفاع از استقلال ایران به ژاندارمها ملحق شوند. برخی از قزاقها به ملیون پیوستند و بقیه نیز آزاد شدند (همان: 245؛ قائممقامی، 1333: 65). کنسول انگلیس که در برابر اقدامات مزبور ناگزیر به ترک همدان شد، در خصوص ماژور محمدتقیخان ذکر میکند: «تشخّص واقعی شخصیت او، از وی یک مرد بسیار خطرناک میسازد، زیرا دارای توانایی برای ایجاد اعتماد در دیگران است، از شجاعت شخصی زیاد، قدرت فکری و تدبیر بیچون و چرا بهرهمند است که همراه با مقام رفیع او، این امکان را به او میدهد که به صورت یک قهرمان ملی درآید... بنابراین، هر اقدامی که در غرب ایران برای سرکوب جنبش طرفداری از آلمان صورت میگیرد، بایستی مستقیماً متوجه شخص او باشد» (کرونین، 1377: 63- 64).
2ـ2. نقش ژاندارمری در جنگ جهانی
با تهدید روسها مبنی بر تصرف پایتخت، ملّیون و گروهی از ژاندارمها به قم مهاجرت کردند. از شش فوج ژاندارمری، حداکثر دو فوج و از پانزده افسر سوئدی تنها سه تن در خدمت دولت مرکزی باقی ماند (قائممقامی، 1355: 215). عزیمت ژاندارمها به قم علیرغم دستور دولت، بیانگر این موضوع است که افسران ژاندارمری برای مقابله با توسعهطلبی روسها و انگلیسیها ابتکار عمل را خود به دست گرفته و از فرمان دولت سرپیچی کردند، زیرا دریافته بودند که دولت در تهران زیر فشار و نفوذ متفقین قرار دارد (همانجا؛ کسروی، 1354: 640). آزادیخواهانی که به قم مهاجرت کرده بودند، در این شهر کمیتۀ دفاع ملی را تشکیل دادند. کمیتهای که متشکّل از سران هر دو حزب دموکرات و اعتدالی بود، هرچند دموکراتها نقش فعّالتری داشتند و سلیمانمیرزا اسکندری که از دموکراتها بود، ریاست کمیتۀ ملی را بر عهده داشت (سپهر، 1362: 277- 278؛ دیوانبیگی، 1351: 60). کمیتۀ دفاع ملی، حرکت خود را شورش علیه شاه و دولت قلمداد نمیکرد، بلکه هدف خویش را آزاد ساختن کشور از سلطۀ روس و انگلیس اعلام داشت. ژاندارمری نیز تحت نظارت این کمیته قرار گرفت که هدف از تشکیل آن، مقاومت در مقابل روسها بود (همان: 6). در شهرهای مختلف کشور نیز افسران ژاندارمری دست به اقدامات مشابهی زدند و کنترل شهرهای شیراز، همدان، اصفهان، یزد و کرمان را به دست گرفتند. کمیتۀ دفاع ملی، به دنبال کودتایی در پایتخت بود، لذا دستهای ژاندارم را به تهران فرستاد، اما در درگیری با روسها تعدادی از ژاندارمها کشته شدند و نقشۀ کمیتۀ ملی برای کودتا در تهران به شکست انجامید (کسروی، 1354 : 652). با پیشروی روسها، ملّیون ناگزیر به غرب کشور رفتند و در کرمانشاه دولت ملی را سامان دادند (افسر، 1332: 110؛ سپهر، 1362: 275- 278).
حمایت مسلحانۀ کمیتۀ دفاع ملی توسط ژاندارمها و نیروهای عشایری جنبۀ دفاعی داشت، اما روسها را درگیر نبردهای فرسایشی و چریکی کرد. هرچند عمر دولت ملی چندان به درازا نکشید. فشار قوای روس سبب شد که دولت ملی و ژاندارمها به ناچار مجبور به ترک کرمانشاه و در قصرشیرین، یعنی آخرین شهر در نزدیک مرزهای عثمانی، مستقر شوند، اما فقدان فرماندهی منسجم، اختلاف میان ملّیون و سران قبیلهای و سوء ظن متقابلی که بین عثمانیها و ژاندارمهای ایرانی وجود داشت، مانع از آن شد که دولت ملی در تحقق اهداف خود به موفقیتی نایل آید (دولتآبادی، 1371 : 3/ 350؛ دیوانبیگی، 1351 : 288). ژاندارمری ملی، با مشارکت در مهاجرت و پیشگامی در پیکار با اشغال کشور توسط نیروهای متفق، سهم بزرگی در مقاومت ملّیون ایفا نمود. مهمترین تاثیر جنگ در سیاسی شدن فزایندۀ نیروهای ژاندارمری و صاحبمنصبان ایرانی و همکاری با دموکراتها و ملیون در صحنۀ سیاسی-اجتماعی کشور بود.
2ـ3. زمینههای تأثیرگذار بر رویکرد و نقش ژاندارمری در کودتای سوم اسفند 1299
در خلال جنگ، انقلاب روسیه در مهر 1296ش/ اکتبر 1917م، به وقوع پیوست و به دنبال آن قوای روس به تدریج ایران را تخلیه کردند. اما امید ایرانیان برای احیای استقلال سیاسی سرابی بیش نبود. نیروهای انگلستان، در غیاب رقیب دیرینۀ خویش در بخشهای وسیعی از کشور مستقر شدند. خروج روسیه از معادلات سیاسی ایران، عرصه را برای انگلستان فراهم کرد تا موقعیتی انحصاری در ایران به دست آورد (اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ بریتانیا، 1365: 1/ 42- 43). قرارداد 1919، بخشی از تلاشهای انگلستان برای استیلای کامل بر ایران بود. اما قرارداد با مخالفتهای داخلی و خارجی گستردهای روبهرو شد که روند اجرای آن را با مشکل مواجه ساخت (شیخالاسلامی، 1368: 1/ 119؛ ذوقی، 1368: 350). گروهی از افسران ژاندارمری نیز با قرارداد که منافی استقلال کشور و قوای نظامی بود، مخالفت کردند (کرونین، 1377: 141).
ناامیدی از تصویب قرارداد 1919 م، افرادی همچون نورمن- وزیرمختار انگلستان- و ژنرال آیرونساید- فرماندهی نورپرفورس- را مجاب ساخت تا راه دیگری را برای پیشبرد اهداف و سیاست انگلستان در قبال ایران دنبال کنند (اسناد محرمانۀ وزارت خارجۀ بریتانیا، 1365: 2/ 356- 359). انگلستان پس از جنگ، به دلیل مشکلات عدیده توان آن را نداشت که حضور نظامی خویش در ایران را استمرار ببخشد (همان: 2/ 209- 210). بنابراین، باید حکومتی مقتدر از طریق کودتا روی کار میآمد تا بتواند منافع انگلستان را تضمین کند (آیرونساید، 1373: 372).
2ـ3 ـ1. آسیب جنگ و نفوذ به نیروی ژاندارمری
ژاندارمها در جنگ بینالملل اول همگام با ملّیون و آزادیخواهان با نیروهای دول متفق و اشغال کشور مبازره کردند. گروهی از ژاندارمها در جنگ کشته شدند، گروهی ترک خدمت کردند و تعداد آنها به قدری کاهش یافت که در پایان جنگ فقط سه هزار نفر بر جای مانده بود (دیوانبیگی، 1351: 86؛ سپهر، 1362: 288). تعدادی از ژاندارمها پس از اشغال غرب کشور توسط متفقین، به عثمانی رفتند و گروهی دیگر راهی آلمان شدند، از جمله یاور حبیبالله شیبانی، یاور محمدتقی خان پسیان، عزیزالله ضرغامی، یاور مسعودخان کیهان که پس از مدتی به ایران بازگشتند (همان: 295). ژاندارمری بسیاری از افسران لایق و ملیگرای خود را از دست داد و دیگر توان قبل از جنگ را به دست نیاورد. اکثر فوجهای فارس و کرمان که دارای تمایلات وطندوستانه بودند و از آرمان ملیگرایی جانبداری مینمودند، در مکانهای اولیۀ خود باقی ماندند. این فوجها پس از متحمل شدن شکست نظامی، در پلیس جنوب ادغام شدند. این بار در جنوب کشور بود که ژاندارمری نتوانست فعالیت کند. انگلستان که جنوب ایران را منطقۀ نفوذ خود میدانست، برای برقراری امنیت در این ناحیه از پلیس جنوب بهره میبرد (سایکس، 1370: 663).
پس از جنگ، انگلیسیها کوشیدند تا در سازمان ژاندارمری نفوذ کرده و افسرانی از این سازمان را به پشتیبانی از منافع انگلستان برانگیزند. آنان به خوبی آگاه بودند که تداوم اندیشههای ملیگرایی در میان بزرگترین نیروی نظامی ایران یعنی ژاندارمری میتواند منافع دولت انگلستان را با خطر جدی مواجه کند. یکی از راههای نفوذ انگلیسیها در ژاندارمری و جذب افسران این نیرو، کمیتۀ آهن بود. کلنل هیگ، پایهگذار کمیتۀ آهن در اصفهان بود (دولتآبادی، 1371: 4/ 114). افرادی همچون آیرونساید فرمانده نورپرفورس (Norper.Force) کلنل اسمایث افسر انگلیسی که مسئولیت اردوی قزاقها در قزوین را بر عهده داشت و همچنین، والتر اسمارث (Walter Smart) مستشار سفارت انگلیس عضو آن بودند (مکی، 1359 : 1/ 189). از دیگر اعضای آن، وثوقالدوله و سیدضیاءالدین بودند. نقش و اهمیت کمیتۀ آهن در کودتای سوم اسفند از آنجا مشخص میشود که اعضای این کمیته در دولت سیدضیاء برتری چشمگیری داشتند. مسعودخان کیهان (وزیرجنگ)، کاظمخان سیاح (فرماندار نظامی تهران)، سلطان محمدخان عامری (رئیس کابینه) و کاسپار اپیکیان (رئیس دفتر رئیسالوزرا) همگی عضو آن کمیته بودند (همان: 1/ 264؛ لوسوئور، 1368: 95).
سیدضیاءالدین از طریق کمیتۀ آهن، برخی از افسران ژاندارمری را با خود همراه کرد، از جملۀ این افسران کلنل کاظمخان سیاح بود. وی در جنگ با انگلیسیها اسیر شده بود و به میانجیگری سیدضیاء آزاد و به ژاندارمری پیوست. کاظمخان سیاح به عنوان وابستۀ نظامی، سیدضیاءالدین را در کابینۀ وثوقالدوله در سفر به قفقاز همراهی کرد (مهدینیا، 1369: 272 – 273). کلنل کاظمخان بعدها به مقام آجودانی[1] کلنل اسمایث و مترجمی ژنرال آیرونساید در قزوین رسید. سیدضیاءالدین طباطبایی، همچنین ماژور مسعودخان کیهان را که در پاریس با او آشنا شده بود، عضو کمیتۀ آهن کرد (غنی، 1377 : 176). این دو نفر در کودتای سوم اسفند، زمینۀ تماس و همکاری بین بخشی از نیروی ژاندارمری و لشکر قزاق را فراهم ساختند.
کودتای سوم اسفند، نتیجۀ همکاری نیروهای داخلی و عناصر سیاسی و نظامی انگلستان بود. کرونین معتقد است آیرونساید به این دلیل قزاقها را برای اجرای کودتا برگزید که آنان ماهیت ضدانقلابی داشتند و همیشه بیچون و چرا از فرماندهان بیگانه اطاعت کرده بودند. ژاندارمری از نظر تجهیزات و سازمان لشکری دست کمی از قزاقخانه نداشت. اما ژاندارمها ملیگرا بودند و در خلال جنگ جهانی به نیروهای مخالف متفقین پیوسته بودند و چیرگی انگلیسیها را بهراحتی نمیپذیرفتند (یزدانی، 1396: 225). با همۀ این تفاسیر، قوای قزاق نیز به جز رضاخان از ماهیت حرکت خود و نقشۀ انگلیسیها علیه دولت مرکزی آگاه نبودند. قزاقها میپنداشتند عزیمت آنان به پایتخت برای زیرفشار گذاشتن دولت و دریافت حقوق معوقهشان است، نه شورش و کودتا علیه دولت مرکزی و شاه (لوسوئور، 1368: 143).
2ـ3 ـ2. کشور در بحران و دگرگونی آرمانها
جنگ جهانی، پیامدهای منفی بسیاری بر تمام ارکان کشور گذاشت، در پایان جنگ ایران کشوری اشغال شده بود و لشکرکشیهای نظامی و آشوبهای داخلی در مناطق مختلف کشور، راهها را مسدود و بازرگانی را مختل کرده بود (میلسپو، 1356: 222). ناامنی و بیثباتی اقتصادی، شیرازۀ تولیدات کشاروزی را از هم گسسته بود. جمعیت زیادی به علت جنگ یا قحطی و بیماری تلف شدند. اوج قحطی در زمستان 1297 ش بود که هزاران نفر را به کام مرگ کشاند. دولت از فقر منابع مالی رنج میبرد. درآمد گمرک در پایان جنگ به نصف سال آغاز جنگ رسیده بود، ناامنی مانع از وصول مالیاتهای ایالات میشد. (گرکه، 1377: 55). آشوب و هرج و مرج، مناطق مختلفی از کشور را فراگرفته بود، نایب حسن کاشی، کاشان و پیرامون آن را در اختیار داشت. در جنوب کشور، پلیس جنوب اقتدار دولت مرکزی و ژاندارمری را به چالش میکشید. گیلان، درگیر جنبش جنگل بود و در تبریز، حزب دموکرات اقتدار دولت مرکزی را خدشهدار ساخته بود. با تمامی اقدامات آزادیخواهان، هیئت دولت همچنان در انحصار طبقۀ حاکم کهن بود. اعضای کابینه و حاکمان از میان اشراف و اعیان انتخاب میشدند. مجلس نیز در فترت بود و وزیران فقط به شاه پاسخگو بودند نه نمایندگان ملت (یزدانی، 1396: 189؛ آوری، 1369: 408). پس از پایان جنگ کشور همچنان در اشغال نیروهای انگلستان بود، آنان در غبیت قوای روس، نواحی شمال ایران را تحت پوشش خود درآورده بودند. انگلستان با ابزار پرداخت کمک هزینه، دولت ایران را برای اجابت درخواستهای خود زیر فشار میگذاشت. کابینههای ایران با حمایت انگلستان روی کار میآمدند و با قطع پشتیبانی آنان ساقط میشدند، به گونهایکه در طی چهار سال، ده دولت بر سر کار آمدند و عمر برخی از کابینهها به چند ماه هم نکشید (کسروی، 1354: 589).
ژاندارمها، سایۀ سنگین سیاست انگلستان بر تحولات کشور را نظارهگر بودند. تقابل ژاندارمها با انگلیسیها در جنگجهانی و مخالفت با قرارداد 1919 م، بخشی از واکنش ژاندارمری در قبال سیاست تهاجمی انگلستان بود. لیکن ژاندارمها به مانند برخی از آزادیخواهان و ملیگرایان، کابینهها را آلت فعل انگلیسیها میدیدند و از دولتمردان قطع امید کرده بودند. فضای سیاسی کشور نیز به گونهای بود که برخی از آزادیخواهان که نگران تمرکز قدرت و از میان رفتن آرمانهای مشروطه بودند، از ظهور فرد قدرتمند و اصلاحگر استقبال میکردند که بتواند وحدت و استقلال سیاسی کشور را حفظ کند (دشتی، 1355: 101؛ مکی، 1359: 1/ 143- 144). لذا از نظر فکری ژاندارمها به مانند برخی ملیون این آمادگی را داشتند تا دگرگونی شگرفی در صحنۀ سیاست کشور شکل بگیرد.
2ـ4. نقش ژاندارمری در کودتای سوم اسفند 1299
برای اجرای کودتا و موفقیت آن، همراهی و یا بیطرف ماندن ژاندارمری بسیار حایز اهمیت بود. موفقیت کودتا با مقاومت ژاندارمها که در پایتخت دست بالا را داشتند، در هالهای از ابهام قرار میگرفت. در واقع، همکاری دو نیروی قزاق و ژاندارم، نخستین گام در اجرای موفقیتآمیز کودتای سوم اسفند 1299 ش بود. سلطان سیاح و ماژور کیهان، مأمور هماهنگی بین دو نیروی قزاق و ژاندارمری بودند. ماژور حبیبالله شیبانی نیز که از افسران ارشد فوج دوم تهران بود، با رضاخان ارتباط پیدا کرده و در شمار افسران کودتاچی ژاندارمری بود (کرونین، 1377: 97). حسن ارفع که از افسران فوج دوم ژاندارمری بود، نقش مؤثری در عدم واکنش ژاندارمری در کودتا ایفا کرد. وی که به رغم درجۀ نظامی پایین خود (سلطانی) بنا به دستور شیبانی به فرماندهی موقّت فوج منصوب شده بود، اطمینان داد که نیروهای تحت امرش در شب کودتا و روز بعدش در پادگانهای خود باقی خواهند ماند (بهار، 1357 :1/ 171).
دولت سپهدار، برای مقابله با کودتاچیان دست به اقدامات متعددی زد که هرکدام به نحوی ناکام ماند. سپهدار کوشید ژاندارمهای تهران را با فرمانده سوئدیشان کلنل گلروپ به مقابله با قزاقها بفرستد، اما اسمارث، کارمند سفارت انگلستان، او را از این کار باز داشت (غنی، 1377 : 200). در اقدامی دیگر دولت، یک دستۀ 600 نفری دیگر از ژاندارمها را به خارج شهر و حدود باغشاه فرستاد و افراد بریگاد مرکزی را برای نگهداری خندقهای اطراف شهر به همراهی ژاندارمها فرستاد. ژاندارمها در هنگام غروب از شهر خارج شدند، و در باغشاه و یوسفآباد که مقرّ آنها بود، آماده ایستادند؛ ولی تفنگ بیفشنگ به آنها داده شده بود (ملیکف، 1358: 38). رضاخان برای مقابله با هرگونه اقدامی از سوی ژاندارمها در تهران طی نامهای به کلنل گلروپ، رئیس ژاندامری، هشدار داد، کوچکترین مقاومتی از سوی ژاندارمری علاوه بر آنکه با تنبیه سخت مواجه خواهد شد، به معنای دخالت شخصی شما در امور داخل ایران خواهد بود و شما مسئول عواقب برادرکشیها خواهید بود (قائممقامی،1355 :239). محمدتقی بهار معتقد است که «شاه بود که ژاندارمها و بریگاد مرکزی را وادار کرد تا در مقابل کودتا هیچ مقاومتی نکنند.» (بهار، 1357 : 1/ 111). هنگام ورود کودتاچیان به پایتخت، تعدادی ژاندارم نیز آنان را همراهی میکردند (کاظمی، 1390: 2/ 58).
پس از تصرّف تهران به دست قزاقها، کابینۀ دوم سپهدار نیز سقوط کرد. در 7 اسفند 1299 ش/ 25 فوریه 1921م، احمدشاه با صدور حکمی نخستوزیری سیدضیاء را اعلام داشت. دولت کودتا به ریاست سیدضیاء برای مقابله با قدرتگیری بیشتر رضاخان و دیویزیون قزاق، به حمایت از ژاندارمها پرداخت. دو افسر مهمی که نقش مهمی در اردوگاه آقابابا در قزوین و حرکت قزاقها به تهران ایفا کرده بودند، پاداش گرفتند. سلطان سیاح به فرماندهی نظامی تهران و ماژور کیهان، پست وزارت جنگ را به دست آورد (غنی، 1377 : 206- 207). در ایالات نیز با استقرار کابینۀ سیدضیاء برخی از والیها برکنار و بازداشت شدند و به جای آنان، افسران ژاندارمری گماشته شدند. کلنل پسیان، والی خراسان، قوامالسلطنه را بازداشت و به تهران فرستاد و خود کفالت خراسان را عهدهدار شد (بهار، 1369: 26). ماژور محمدخان درگاهی، فرمانده ژاندارمری قم، به سِمَت والیگری آن شهر منصوب و ماژور فتحعلیخان ثقفی نیز حاکم شهر سمنان شد. در کرمانشاه نیز، ماژور محمودخان پولادین والی شهر صارمالدوله را توقیف و به تهران فرستاد (بهار، 1357 : 1/ 277). کابینۀ سیدضیاءالدین طباطبایی، اوج قدرتگیری ژاندارمری در کشور بود که با سقوطش این روند معکوس گشت.
نقش و عاملیت نیروی ژاندارمری در دو رویداد جنگ جهانی و کودتای سوم اسفند 1299، در واقع، بازخوردی از فضای سیاسی و اجتماعی کشور در آن بازۀ زمانی بوده است. ژاندارمها نیز که بخشی از اجتماع و تأثیر پذیرفته از تحولات کشور بودند، در این دو رویداد نقش و کنش متفاوتی را از خود بروز دادند. ژاندارمری از بدو تأسیس با دموکراتها در مجلس دوم و سوم پیوند محکمی داشت. مناسبات ژاندارمری با دموکراتها و نمایندگان ملت، بهرهگیری از جوانان تحصیل کرده در کادر افسری این نیرو، و وجود افسران سوئدی که منافع استعماری در ایران نداشتند، سبب شد تا بخشی از ژاندارمها در جنگجهانی همسو با ملّیون در راستای استقلال کشور حرکت کنند و علیرغم محدودیّت منابع مالی و تجهیزات و انجسام نیروهای ملی، با دو قدرت استعماری روس و انگلستان در شمال و جنوب کشور وارد پیکار شوند. اما جنگ، موجب گشت تا ژاندارمری گروهی از افسران ملیگرای خود را از دست بدهد. فترت مجلس، سقوط مداوم کابینهها و ناتوانی دولتمردان از حل بحرانهای کشور و همچنین، نفوذ انگلیسیها از طریق کمیتۀ آهن در ژاندارمری و جذب برخی از افسران این نیرو سبب شد تا نیروی ژاندارمری در براندازی دولت و جریان کودتا منفعل بماند و با عدم واکنش خود با کودتاچیان همراه و همگام شود.
[1] . افسری که نزد افسری عالیرتبه خدمت کند.